26 جون 2012

بابابابابا

Posted in Uncategorized در 10:56 توسط مامان سام

سام يازده ماهه است.

هنوز به غذا خوردن علاقه خاصى نشان نميدهد، مخصوصا جويدن. از موز اصلا خوشش نمى آيد و عاشق ماست ده درصد چربى است. اگر سرحال باشد خوردنى هاى جديد را امتحان ميكند ولى از حد لب و زبان زدن جلوتر نميرود.

با كمك يك تكيه گاه مى ايستد، و دوست دارد كه چيزى را (مثل يك اسباب بازى يا حتى يك تكه كاغذ) از روى زمين به ميز يا طبقه كتابخانه يا روى مبل و بعد دوباره روى زمين بگذارد و بار ها و بار ها اين كار را انجام ميدهد.

بازى با نورى كه روى زمين افتاده باشد را خيلى دوست دارد. همينطور كاغذى كه بشود پاره كرد، يا دستمال كاغذى. قايم موشك (ورژن ساده اى كه من جلوى چشمش جايى پنهان شوم و صدايش كنم تا من را پيدا كند) و دالى را هم خيلى دوست دارد. كتاب خواندن هم كه همچنان بالاى ليست است.

دو تا ادا دارد كه ما را ميخنداند: دماغش را جمع ميكند و تند تند نفس ميكشد، و سرسرى ميكند. از هر دوى اين كارها، وقتى با «نه» جدى ما مواجه ميشود (مثلا اگر گاز بگيرد يا به چيز خطرناكى دست بزند) استفاده ميكند تا ما را بخنداند و از فاز جدى دور كند.

به من خيلى وابسته است حتى بعضى بازى ها را دوست دارد چسبيده به من انجام بدهد ولى اگر لازم باشد، پيش بابا تا وقتى گرسنه نشده يا وقت خوابش نرسيده به راحتى ميماند.

ب، م، ن و د را با فتحه و گاهى كسره تكرار ميكند. سعى ميكند بعضى كلمات يا صدا ها را تقليد كند (مثل صداى اسب يا سوت). در جواب «بگو بابا» يا «بگو ماما» چند بار ميگويد «بابابابابا» يا «ماماماماما». خوب البته كار از محكم كارى عيب نميكند. ميكند؟

۱ دیدگاه »

  1. iman said,

    هاهاها! قربونش برم، میام میبینمش زود زود


بیان دیدگاه