20 اکتبر 2012
ای چارده ماهه قره العین، یا یه دل میگه برَم برَم یه دلم میگه نرَم نرَم
پس و پیش چهارده ماهگی سام همچنان به تمرین و آمادگی جهت راه رفتن گذشته. اگر دست کسی را بگیرد (از دو دست شروع کرد و خیلی زود فقط یک دست را گرفت) کلی راه میرود و خیلی هم لذت میبرد. اما تمایل چندانی به تنهایی امتحان کردن راه رفتن نشان نمیدهد، که باز هم تاییدی بر شخصیت محتاطش است. هنوز با اسباب بازیهای تازه بعد از مدت زیادی که خیالش از بابتشان راحت میشود بازی میکند. غذا خوردن همچنان مورد علاقه اش نیست (به جز سریال صبحانه) ولی آرام آرام به بعضی غذاهای ما کنجکاوی میکند. نان و چیریوز را مثل همه بچهها دوست دارد، اخیرا به کشمش علاقه نشان میدهد ولی پنیر و میوه خام (سیب یا موز) را حتی نمیخواهد امتحان کند.
بازی تخیلی میکند و با یکی دو تا پیمانه آشپزخانه و دسته یک حباب ساز اسباب بازی میتواند چندین دقیقه ادای آشپزی در بیاورد و حتی وسط کار مثلا غذایی هم به دهان ما بگذرد.
لذت بزرگ این یکی دو ماه سام، برخوردار شدن از محبت مادر بزرگ و پدر بزرگ مادریش بود. شیطنت همراه با مادر و قدم زدن در مالها و مغازهها همراه با پدر. به بهانه گشت و گذار مسافرها، آقا سام مجدداً سری هم به اتاوا و مونت ترمبلانت زد، تا سفرهای بلند مدت تر بعدی…